ادبیات وهنر سپید

بی گاه می سُرند این انگشتان مفلوج بر صفحه کلیدی که حرف "دال" و"لام" اش از کار افتاده است

ادبیات وهنر سپید

بی گاه می سُرند این انگشتان مفلوج بر صفحه کلیدی که حرف "دال" و"لام" اش از کار افتاده است

دراین وبلاگ نوشتارهایی از نقد ادبی ، هنر ،شعر، دلنوشته ها،داستان ها و مقاله ها به همراه عکس های مرتبط به نمایش در آید.

خون‌خورده رمان جدید مهدی یزدانی خرم

دوشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۳۴ ب.ظ




   مهدی یزدانی خرم چهار رمان تا این تاریخ  فروردین ۹۸ منتشر کرده است و با توجه به اینکه دو رمان او یعنی " سرخ سفید" و آخرین رمانش یعنی خون‌خورده را خوانده‌ام ( خواندن که چه عرض کنم نوشیده‌ام) می توانم گفت به عنوان یک مخاطبِ عام، نیمی از آثار او را خوانده‌ام واپیش‌تر درباره سرخ سفیدش نوشته‌ام. کتاب‌هایش را دوست دارم. در دواثرش از ۱۶ آذر  یاد می کند و برایم 

جالب است یک روز ایشان را در خیابان ۱۶ آذر دیدم.
خون خورده
مهدی یزدانی خرم
نشر چشمه
چاپ اول ۱۳۹۷

راوی : دانای کل
مکان: ایران/ اصفهان/ آبادان/ تهران/ مشهد
لبنان/بیروت
زمان/ دهه شصت خورشیدی و گاهی هم اکنون
فضا/ سرد و پاییزی اغلب آذرماه

از ویژه گی های یزدانی خرم این است که در حیطه نوشتاری اش با سواد است .یادداشت‌هایی که من از دل داستان‌هایش در می آورم( ارجاع غیر مستقیم به کتاب ها و نویسندگان) در خور ستایش است. اسناد تاریخی را مطالعه می کند بعد می نویسد. این نویسنده درد دارد اما از آن تیپ آدم‌هایی است که دردش را فرو می خورد و اگر نویسنده نمی شد با اینهمه درد دق‌مرگ می شد( دور از جانش).
در داستان خون خورده از ابتدا به اقتضای نام داستان خون را می بینیم. بوی خون مشام خواننده رو آزار می دهد چه بخواهد در کیسه حمل خون از گروه ا منفی باشه یا روی صورت یکی از برادران سوخته و یا حتی پدر روحانی کلیسایی در نارمک.
می خواد خون جاری باشد یا دلمه بسته و یا خونابه ی زخم مریم مشعلانی
رنگ ها تو رمان های یزدانی خرم جان‌دارند و با مخاطب ارتباط بر قرار می کنند و در این رمان رنگ قرمز خون ورنگ سیاه که در حاشیه نام کتاب آمده سرخِ سیاه.

از جمله های قشنگ کتاب چند مورد رو یادداشت کردم.
پا گذاشت روی پله ای پر شیار و پشت زنی که روی مانتوش نوشته شده بود او ملکه ی همه دوران هاست و فرو رفتند در عمق زمین.
ص ۱۱
نمی دانم برای چند نفرتان پیش آمده وقتی از ورودی مترو تو می روید همین فرو رفتن در قهر زمین  به شمادست می‌دهد خاصه که ملکه تمام دوران ها هم باشد. تصویر گری قشنگ یزدانی خرم
 آب از " حی" راه افتاد و سریع خودش رو رساند به رفتن.
 ص ۲۴
مراعات النظیر " حی" و " آب" و رفتن .مگر شاعری باشد این نویسنده که این همه تصویر را جان می بخشد سیر حرکت آب از سنگ نوشته ی ناصر سوخته تا زندگی کردن. حی مگر چیزی است جز زنده بودن و زندگی کردن و طی طریق تا رفتن.
و همین مصرع حافظ
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
و حرکت آب تا سر کلمه " رفتن".
ه

     لباس مریم سیاه بود و جای نوار صوت پخش خالی و حفره ی سیاه


چند کلیدواژه
کلیسا، حرکت دوار داستان های یزدانی خرم. چرخیدن و بازگشتن به یک مکان ثابت ودر عین حال  دوار. کلیسای نارمک، کلیسای جلفای اصفهان، کلیسای مشهد، کلیسای بیروت، کلیسایی که توسط صلاح الدین ایوبی فتح می شود

شمایل
  برادر اول/ میکاییل
برادر دوم/ جبرییل
برادر سوم/ رافاییل (از رمق افتاده)
برادر چهارم/ مسیح/ آسمان چهارم/ ارتباط برادر چهارم با مسیح

زنان داستان
مادر سوخته ها
مریم
تهمینه
زنان صابیی
مادر آندره و
ماریا مشعلانی
در این میان
مادر سوخته‌ها نماد ایران( با داشتن چهارپسر با اعتقادات مختلف)در برهه ی از زمان بعد از انقلاب و سر آخر سوخته و دست خالی و با تمام مصیبت‌ها باز باردار می شود و باز می زاید و باز از دست می دهد. ساکت همچون کشور، ایران

رگه شباهتی که مادر این داستان با پدر داستان زوال کلنل محمود دولت آبادی دارد. او هم پسرانی با اعتقادات مختلف دارد در دوران پس از انقلاب و ابتدای جنگ و جدیدا فیلم " آشغال‌های دوست داشتنی"  در همین فضا

ماریا مشعلانی نماد زنِ درد مند. اصلا نماد خودِ خود زن‌. ظاهری زیبا، اما کام در دهان فرو بسته بر اثر مصیبت. با زخم هایی نهفته در چهارجای بدن. نهفته نه، پنهان از نگاه دیگران ، پوشیده.
چهار زخم بین دو سینه
بین دو کتف
پهلو و ناف بین دو سینه که باید جای مهرورزیدن  باشد.
بین دو کتف که نماد پشتیبان  داشتن و پشت‌گرمی است
پهلو نشان درد کشیدن یک زن و سر آخر ناف پیوند بین او و جهان. پس کجای بدنِ زن سالم است. جای مهرورزی اش درد می کند . جای پشتگرمی اش چرک می کند . پهلویش و پیوندش با جهان درد می کند. به تنهایی بر زخمش تنزیب می نهد. و فقط از ناحیه سر گاهی برهنه می شود. شاید اندیشه اش را در معرض دید قرار می دهد اما از درون چرک دارد. دمل های سر  باز کرده و هیچکس از آن آگاه نیست و پذیرفته است که باید رنج بکشد.
بگذار زخمت هوا بخورد بگذار خشک شود بگذار دیده شود تاکی پنهانش می کنی؟
و یک بار هم که عاشق می شود معشوقش غریبه است و سر آخر که جسدش را تحویل می گیرد
ای لعنت به ....
 در هرصورت رمان خون‌خورده ی یزدانی خرم را باید خواند. قصه ی درد و جنگ و تنهایی و آرزوی مفتاح‌های جوان است

سپیده عاشوری
فروردین ۹۸




  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۸/۰۱/۱۹
  • ۲۴۸ نمایش
  • سپیده عاشوری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی